که می رهد زخم طره گرهگیرش؟


که چشم بررخ یوسف گشوده زنجیرش

هزار زخم نمایان ز غمزه ای دارم


که برنیامده ازخانه کمان تیرش

هنوز شیوه چین جبین نمی داند


هنوز نو خط جوهر نگشته شمشیرش

به خوان حسن تو یعقوب اگر شود مهمان


کنی ز نعمت دیدار،چشم و دل سیرش

به گرد تربت مجنون که می تواند گشت؟


هنوز شمع مزارست دیده شیرش